Quantcast
Channel: وبلاگ بچه های حقوق دانشگاه آزاد لارستان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 50

واریه , پسر شهریوری . . .

$
0
0
کجا رفتی ?

چرا اینقدر زود ? چرا بی خبر ?

آخه بی معرفت . . .

حدودا سه یال پیش , روز تولدت بود که همدیگه رو دیدیم . چقدر اون روز با هم حرف زدیم .از داستان.از سینما . از همه چی . . .

گفتم واریه یعنی چی . گفتی یعنی شهریور . 

بعد از اون بازم همو دیدیم.بیرون رفتیم . با هم عکس انداختیم . . . 

همشهری داسنان رو تو بهم معرفی کردی  . از ققنوس گفتی , که داره پر و باله ش رو باز میکنه . از عشقت به بچه ها . . .

میگن مریض بودی . اما وقتایی که دیدمت که همیشه پر شور بودی و سرحال

هر دفعه لاغر تر از دفعه قبل بودی . پرسیدم ازت چرا ? گفتی از فشار کار و خستگیه . . .

نه پارسا . تو بی معرفت نیستی . من بی معرفتم . من حتی لیاقت ندارم بگم دوستت بودم . 

چه دوستی که خبر مرگت رو دو هفته بعد از رفتنت میفهمه . . .

کامل نبودی . خیلی خوب نبودی . اما ادعایی هم نداشتی .  صاف و ساده بودی و دوست داشتنی . . .

چقدر دوست داشتی داستان هات چاپ بشن .چقدر مشتاق بودم اولین جلد چاپ شده ش رو توی دستات ببینم .

یادش بخیر . آخرین گنجشک .چه داستان قشنگی بود . چقدر حسودی کردم بهت که میتونی اون طوری بنویسی...

اره پارسا . تو اون اخرین گنجشک بودی


پسر شهریوری . خیلی دلم واست تنگ شده . خیلی . . .

چشمام بدجوری حال گریه داره

21.6.65

3.12.92

پارسا  غریب خانی . نویسنده . نقاش . عروسک گردان و . . .

روحت شاد و یادت تا ابد گرامی 

پارسای عزیزم


Viewing all articles
Browse latest Browse all 50

Trending Articles